انشا: موضوع انشا میکروفن

ناهار آب گوشت داریم، مامانی با گوشکوب در حال کوبیدن نخود و لوبیا است، .... 

 

ادامه رو ببینید 

 

sajadjafari90@gmail.com

ادامه مطلب ...

راننده تابع قانون

تو جاده پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده 58هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیکار کنی؟  

 

مرد می گه: می رم گواهینامه می گیرم.  

 زنش سریع می گه: جناب سروان این وقتی اکس می زنه پرت و پلا می گه.  

 بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟  

 

یه صدا از صندوق عقب می یاد: از مرز رد شدیم یا نه؟

چرا باید به رستوران ۵ ستاره نباید برویم !

س: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟”ج: لطفا یک چای”
س: “چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟”
ج: “سیلان لطفا”
س: “چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟”
ج: “با شیر لطفا”
س: “شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟”
ج: “شیر لطفا”
س: “شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟”
ج: “لطفا شیر گاو.”
س: “شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟”
ج: “فکر کنم چای بدون شیر بخورم.”
س: “با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟”
ج: با شکر.”
س: “شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟”
ج: “با شکر نیشکر لطفا”
س: “شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟”
ج: “لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید”
س: “آب معدنی یا آب بدون گاز؟”
ج: “آب معدنی”
س:” طعم دار یا بدون طعم؟”
ج:” ترجیح میدم از تشنگی بمیرم”
 

فقط بدونید

ادامه رو ببینید لطفا

ادامه مطلب ...

مریخی ها و ونوسی ها

زری خانم بعد از چند ماه فکر کردن ....

ادامه مطلب ...

تقاضای مرخصی همسر !

می گویند در دوران قبل که پاســگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط دیگر برای خدمت منتقل می شدند باید مــدت زیادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کما اینکه سفر و رفت وآمد به سهولت فعلی نبوده شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همین خاطر معدود خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران دیگر قرار می گرفت.

ادامه مطلب ...

شرلوک !!

یه داستان جالب از کاراگاه شرلوک هلمز

ادامه مطلب ...

حکایت دوستی ها ...

 

 

یه دوست معمولی وقتی می آد خونت مث مهمون رفتار میکنه

یه دوست واقعی در یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

یه دوست معمولی حتی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه

یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اون هارو هم تو دفترش داره

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره

یه دوست واقعی زودتر میآد و دیرتر می ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه

یه دوست معمولی متنفره از اینکه وقتی رفته بخوابه بهش تلفن کنی

یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی

یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلاتتو حل کنه

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه

یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعوا هنوز هم زنگ میزنه

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره

یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

یه دوست معمولی این حرف های منو میخونه و شاید هم خیلی زود فراموششون کنه

یه دوست واقعی این اندرزها رو جهت یادآوری دوستاش هم که شده از اونها دریغ نمی کنه و واسه همه شون میفرسته

و بالاخره :
یه دوست واقعی شخصی است که وقتی همه تو را ترک کردند و دیگه حتی از اون دوست معمولی هم خبری نیست، با تو می مونه ...