آیا می دانید رمز رسیدن به موفقیت و پیشرفت چیست؟

همه ارتباط برقرار می‌کنند اما این‌که یاد بگیرید چطور خوب ارتباط برقرار کنید نیازمند داشتن مهارت است. برای این‌که در کار و تجارت موفق شوید (یا هر عرصه دیگر از زندگی)، باید بتوانید مهارت‌های ارتباطی را خوب یاد بگیرید. برای بعضی‌ها ارتباط برقرار کردن ساده است. بعضی‌‌ها ذاتاً استاد ارتباط برقرار کردن‌ هستند و اعتمادبه ‌نفس بسیار زیادی برای اینکار دارند. اما بقیه چطور یاد می‌گیرند که با دیگران ارتباط برقرار کنند در این‌جا به ۷ راهکار برای ایجاد ارتباط موفق اشاره می‌کنیم.

ادامه مطلب ...

تفاوت مدیـران در اونـور دنیا و اینـور دنیا !

اونور دنیا : موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می‌شود.
اینور دنیا : موفقیت مدیر سنجیده نمی‌شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.
اونور دنیا :
مدیران بعضی وقت ها استعفا می‌دهند.
اینور دنیا : عشق به خدمت مانع از استعفا می‌شود.
اونور دنیا :
افراد از مشاغل پایین شروع می‌کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
اینور دنیا : افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت بزرگترین‌های کشور است.
اونور دنیا :
برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می‌گردند.
اینور دنیا : برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می‌گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می‌شود.
اونور دنیا :
یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.
اینور دنیا : یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.
اونور دنیا :
اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.
اینور دنیا : اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده‌ای نکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.
اونور دنیا :
اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می‌کند و حتی ممکن است محاکمه شود.
اینور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می‌شود و پست مدیریت جدید می‌گیرد.
اونور دنیا :
مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار می‌شوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار می‌کنند.
اینور دنیا : مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمی‌کنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار می‌شوند.
اونور دنیا :
برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می‌دهند و با برخی مصاحبه می‌کنند.
اینور دنیا : برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می‌کنند.
اونور دنیا :
زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.
اینور دنیا : مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می‌گیرند.
اونور دنیا :
همه می‌دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.
اینور دنیا : مدیران انسان‌های ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
اونور دنیا :
برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.
اینور دنیا : برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می‌کند.
اونور دنیا :
مدیر فعال‌ترین فرد سازمان است با مشغله فراوان.
اینور دنیا : مدیر کم کارترین فرد سازمان است با مشاغل فراوان.


ادامه مطلب ...

آیین‌ نامه‌های حفاظت و بهداشت کار

آیین‌ نامه‌های حفاظت و بهداشت کار تصویب شده دی ماه 88.

شامل 33 سر فصل دارای 156ماده 7 تبصره می باشد. 

تمامی فایل ها به صورت pdf می باشد

ادامه مطلب ...

یادداشتی آموزنده از نلسون ماندلا

متن زیر چند سطری از یادداشت های نلسون ماندلا؛ چهره سرشناسی است که نوشته های آموزنده اش برای همه شما دوستان آشناست. بنظرم تمام متن زیباست و بیشترین زیبایی آن در اینست که خیلی از آنها را میدانیم ولی گاه بگاه فراموششان میکنیم اما بازخوانی آن در هربار تلنگری است بر رفتارها، احساسات و باورهایمان که بخود آییم و یادمان باشد که شاید باور داشتن تمام اینها چندان سخت بنظر نرسد اما عملی کردن آنها به مراتب سخت تر است!

یادداشتی آموزنده از نلسون ماندلا

ادامه مطلب ...

تعریف قراردادهای مهندسی، خرید و ساخت

پروژه EPC که در واقع مخفف کلمات Engineering Procurement Construction به پروژه‌هایی اطلاق می‌شود که درآن تمام فعالیتها از طراحی پروژه گرفته تا خرید تمامی اقلام مورد نیاز، نصب، اجرا، پیش راه اندازی و راه اندازی آن به طور کامل به عهده پیمانکار بوده و به طور خلاصه پیمانکار پس از عقد قرارداد و طی زمان معین شده، پروژه را باید به صورت کامل به کارفرما تحویل دهد . در این بین کارفرما با تسهیل کار خود و محول کردن انجام تمام کارها به پیمانکار عملاً نقش مدیریتی و نظارتی پروژه را ایفا می‌نماید. 

 

نکات تکمیلی

البته تعریف فوق یک تصویر کلی از پروژه‌های EPC است. به طور کلی تمامی عملیات انجام یک پروژه اعم از طراحی، اجرا، و تامین کالا، راه اندازی و ... شاید هر کدام به طور مجزا جزو کارهای معمولی باشد ولی نکته اساسی در این بین ارتباط این سه رویه کاری با همدیگر و مدیریت آن می‌باشد. چه بسا که ما مدیرانی با کفایت در هر کدام از سه زمینه فوق را-البته به صورت مجزا- در پروژه‌های مختلف شاهد بودیم که متاسفانه علم مدیریت آنها در این نوع پروژه ها(EPC) جوابگو نبوده و پروژه‌ها را با مصائب مختلف اجین کرده‌اند. ترکیب عملیات، اداره کردن، تحویل به موقع با هزینه پیش بینی شده و با در نظر گرفتن ریسک‌ها در محدوده هر قرارداد مفهومی جز مدیریت ندارد. مدیریت قرارداد یا پروژه EPC، همه تعهدات پیش گفته را به عهده می‌گیرد. 

 

منبع

  • سایت مدیریت پروژه ایران

مدیریت زنجیره تامین

مدیریت زنجیره تامین (به انگلیسی: Supply Chain Management) عبارتست از فرآیند برنامه ریزی، اجرا و کنترل عملیات مرتبط با زنجیره تامین در بهینه‌ترین حالت ممکن. مدیریت زنجیره تامین دربرگیرنده تمامی جابجایی‌ها و ذخیره مواد اولیه، موجودی در حین کار و محصول تمام شده از نقطه شروع اولیه تا نقطه پایان مصرف می‌باشد.


مدیریت زنجیره تامین یک رویکرد یکپارچه سازی برای برنامه ریزی و کنترل مواد و اطلاعات می‌باشد که از تامین کنندگان تا مشتریان جریان دارد همانگونه که در وظایف مختلف در یک سازمان جریان دارد. مدیریت زنجیره تامین، مدیریت موجودی با تمرکز بر مدیریت عملیات را با آنالیز ارتباطات در سازمانهای صنعتی ارتباط می دهد. این رشته در طی سالهای اخیر دارای اهمیت فراوانی شده است. امروزه حوزه های مختلفی برای زنجیره تامین مورد استفاده قرار می گیرند از جمله این حوزه ها می توان به :

  • شبیه سازی زنجیره تامین
  • مدیریت ریسک زنجیره تامین
  • رهگیری در زنجیره تامین
  • مهندسی مجدد زنجیره تامین
  • برنامه ریزی پیشرفته زنجیره تامین
  • مدیریت پروژه های زنجیره تامین
  • مدیریت تو.زیع و شبکه های تامین
  • مدیریت ناوگان
  • مدیریت منابع انسانی
  • مدیریت اطلاعات
  • سامانه اطلاعاتی زنجیره تامین

RFID* و غیره می باشند.

پند بزرگان

دقایقی را که به عیب جویی دیگران می گذرا نیم، اگر صرف اندیشیدن به عیب های خود کنیم، فایده های زیادی می بریم که کوچکترین آن خودشناسی است.((؟))


شخص غایب همیشه مورد سرزنش است.((مثل لهستانی))


مردم حتی زمانی هم که از شما می خواهند معایب شان را آشکارا به آنها بگویید، انتظار ستایش و تحسین دارند.((ویلیام سامرست موام))


مردم را در غیب همان گوی که در [ پیش ] روی توانی گفت.((خواجه عبدا... انصاری))


مشکل ترین کار ها این است که انسان خود را بشناسد و آسان ترین کار ها این است که از دیگران عیب جویی کند.((لردآویبوری))


وقتی مردم از کسی تعریف می کنند کمتر کسی باور می کند، ولی وقتی که از کسی بدگویی می کنند همه باورشان می شود.((؟))


اگر ما دیگران را در سختیها و گرفتاریها دلداری دهیم، خود نیز آرام می شویم.((آبراهام لینکلن))


موفق ترین مدیران کسانی هستند که تا وقتی " کهنه " خوب است از آن استفاده می کنند و به محض اینکه " نو " بهتر شد آن را در اختیار می گیرند.((رابرت وندرپول))


آن کس که از اول می داند به کجا می رود، خیلی دور نخواهد رفت.((ناپلئون بناپارت))


اسارت و بندگی مردم به خود آنها و میزان تحمل رنج و قبول فداکاری شان بستگی دارد.((گاندی))


تو می کوشی که آسوده تر باشی، من می کوشم که دیگران آسوده تر از من باشند.((سعید نفیسی))


خود را قربانی کنیم بهتر است که دیگران را.((گاندی))


رَد راستی، رَد خویشتن است.((اُرد بزرگ))

 

گمان مبر که دیگران تو را به آرمانت خواهند رساند.((اُرد بزرگ))

دانشمند شیمی که با مواد خطرناک به آزمایش می پردازد و پزشکی که در معرض ابتلا به بیماریهای واگیردار است، همه به دلیل وظیفه شغلی و احساس نبوغ خود فداکاری می کنند.((جان کاینرل))

فداکاری در دو مورد خوب است : اول اینکه تنها راه باقی مانده باشد و از هیچ راه دیگری غیر از جان فشانی نتوان به هدف مورد نظر دست یافت. دوم آنگه بدانیم دیگران با این فداکاری خوشبخت خواهند شد.((موریس مترلینگ))


کسانی که ترک دنیا می کنند، بهترین راه استفاده از دنیا را یافته اند.((حجازی))


آیا به یاد دارید که در دوره حیات از دست شخصیت خودتان و آنچه که نامش را «من» می گذارید، چقدر آسیب دیده اید؟ تمام اوقات تلخی ها، رنجها، زیانها، بدبختی ها و ناکامی های شما در طول مدت حیات از دست همین «من» بوده است.((موریس مترلینگ))


آتش را نمی توان با آتش خاموش کرد.((مثل یونانی))


اگر انسان یک روز از خودخواهی [ اش ] بگذرد، همه او را نیک خواهند گفت.((کنفوسیوس))

برنده کیست و بازنده چه کسی خواهد بود ؟!

سیدنی.جی.هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن، راه های ساده ای پیشنهاد میکند. اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید و تاکنون فرصت مطالعه کتاب "برنده و بازنده" این نویسنده را نداشته اید، خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما دوستان باشد ...

 

 

برنده متعهد میشود.
بازنده وعده میدهد.

برخی از ویژگیهای برنــده و بازنــده   ادامه مطلب ...

هر اندازه که بتوانی

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: «آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟»

جواب ‏او مرا شگفت زده کرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟»

پاسخ دادم: «بلی.»

فرمود: ‏«هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.»

‏خداوند در ادامه فرمود: «آیا می‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختی ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم. ‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ کنی و قد می کشی!»

‏از او پرسیدم: «من ‏چقدر قد می‏ کشم.»

‏در پاسخ از من پرسید: «بامبو چقدر رشد می کند؟»

جواب دادم: «هر ‏چقدر که بتواند.»

‏گفت: «تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی.»

بهترین تفریح انجام کار مورد علاقه است

مارک البیون (mark albion) در کتاب خود تحت عنوان «ساختن زندگی و امرار معاش»، درباره یک مطالعه آشکارکننده از سوداگرانی می نویسد که دو مسیر کاملا متفاوت را پس از فراغت از تحصیل دانشگاهی طی کرده اند. وی چنین می گوید:

یک بررسی از فارغ التحصیلان دانشکده بازرگانی، سابقه 1500 نفر را از سال 1960 تا سال 1980 مورد مطالعه قرار داده است. در آغاز، فارغ التحصیلان به دو گروه تقسیم شدند.

گروه الف: کسانی بودند که گفته بودند می خواستند اول پول درآورند تا بعداً هر کار خواستند بکنند. یعنی اول مشکلات مالی خود را حل و فصل کنند، بعداً به امور دیگر زندگی بپردازند.

گروه ب : شامل کسانی بود که ابتدا به دنبال علاقه واقعی خود بودند و اطمینان داشتند که پول عاقبت خود به دنبال آن می آید.

چه درصدی در هر گروه وجود داشت؟

از 1500 فارغ التحصیل در مطالعه مورد نظر، کسانی که در گروه الف « اول پول» بودند 83 درصدکل یا 1245 نفر را تشکیل می دادند. گروه ب « اول علاقه واقعی» یعنی خطرپذیرها جمعاً 17 درصد یا 255 نفر بودند. پس از بیست سال 101 نفر میلیونر در کل این دو گروه به وجود امده بود که یک نفر از گروه «الف» و 100 نفر از گروه «ب» بودند.  

نویسنده حکایت : یزدان پناه، قاسم